سیاره زیبایمان را باید زندگی کنیم نه جنگ به خاطر ایگو
یک زمین فوتبال وجود دارد و در این زمین به جای اینکه هر دو تیم فوتبال بازی کنند در حال جنگ و کشتار هستند یکی از این دو تیم میگوید من حقم و خدا اینجاست و آن یکی می گوید من حقم .
یک مربی فوتبال می آید و می گوید اینگونه نیست اینجا زمین فوتبال است و باید بازی کنید قوانین بازی این گونه است ولی او را هم می کشند و به جنگشان ادامه می دهند مربی بعدی این صحنه را می بیند و دیگر نمی آید پیش خود می گوید اینها خودشان نمی خواهند که آگاه شوند و قوانین را بدانند بگذار این قدر به خاطر خدای خیالیشان در سر و کله هم بزنند و هم را بکشند تا شاید اگر کسی باقی ماند و من زنده بودم بیایم و بهشان قوانین بازی را بگویم !